اهداف فراگیر، الزامات اخلاقی و اثربخشی بازپروری دیجیتال
صرفنظر از تنوع شرکتها و محصولات، برنامههای بازپروری دیجیتال زندانیان عموماً اهداف مشترکی را دنبال میکنند، با الزامات اخلاقی مهمی مواجه هستند و اثربخشی آنها باید به دقت مورد ارزیابی قرار گیرد.
اهداف مشترک برنامههای بازپروری دیجیتال
برنامههای بازپروری دیجیتال در سراسر جهان با مجموعهای از اهداف مشترک طراحی و اجرا میشوند که عمدتاً بر بهبود نتایج فردی و اجتماعی متمرکز هستند:
- کاهش تکرار جرم: این هدف تقریباً در تمامی ابتکارات بازپروری دیجیتال به عنوان یک اولویت اصلی مطرح است. با ارائه آموزش، مهارتهای شغلی، برنامههای تغییر رفتار و حمایتهای پس از آزادی، امید است که احتمال بازگشت افراد به چرخه جرم کاهش یابد.
- تقویت بازگشت به جامعه و قابلیت اشتغال: یکی از عوامل کلیدی در جلوگیری از تکرار جرم، توانایی فرد برای یافتن و حفظ اشتغال پایدار پس از آزادی است. برنامههای بازپروری دیجیتال با ارائه آموزشهای آکادمیک، دورههای مهارتآموزی فنی و حرفهای، آموزش مهارتهای نرم و آمادگی شغلی، و همچنین کمک به کاریابی پس از آزادی، به دنبال افزایش قابلیت اشتغال زندانیان هستند.
- بهبود رفاه و مهارتهای زندانیان: دوران حبس میتواند تأثیرات مخربی بر سلامت روان و مهارتهای اجتماعی افراد داشته باشد. بازپروری دیجیتال میتواند دسترسی به خدمات حمایت از سلامت روان، برنامههای مدیریت خشم و استرس، آموزش سواد دیجیتال (که برای زندگی در جامعه مدرن ضروری است)، و ابزارهایی برای حفظ ارتباطات مثبت با خانواده و جامعه را فراهم کند.
- افزایش ایمنی و کارایی در مراکز اصلاحی: برخی از فناوریهای دیجیتال، ضمن کمک به بازپروری، میتوانند به بهبود مدیریت زندانیان، کاهش بار کاری کارکنان، افزایش ایمنی در محیط زندان، و حتی صرفهجویی در هزینههای عملیاتی کمک کنند.
در حالی که “کاهش تکرار جرم” یک هدف اولیه جهانی است، مسیرهای دستیابی به آن از طریق بازپروری دیجیتال متنوع هستند و از مداخلات رفتاری مستقیم و پیشرفت تحصیلی گرفته تا عوامل غیرمستقیم مانند حفظ روابط خانوادگی و بهبود چشمانداز اشتغال پس از آزادی از طریق آموزش مهارتها را شامل میشوند. این تنوع نشان میدهد که “بازپروری دیجیتال” یک رویکرد یکپارچه برای کاهش تکرار جرم نیست، بلکه یک استراتژی چندجانبه است که به نیازهای مختلف جرمزا و عوامل بازگشت به جامعه رسیدگی میکند.
ملاحظات اخلاقی حیاتی
پیادهسازی فناوری در محیط حساس زندان، ملاحظات اخلاقی پیچیدهای را به همراه دارد. گزارش یونیکری چارچوب جامعی برای این ملاحظات ارائه داده است:
- انطباق با حقوق بشر: تمامی برنامههای بازپروری دیجیتال باید با استانداردهای بینالمللی حقوق بشر، از جمله قواعد نلسون ماندلا در رفتار با زندانیان، مطابقت داشته باشند. این شامل قانونیت استفاده از دادههای زندانیان و مالکیت آثار دیجیتالی ایجاد شده توسط آنها در دوران حبس نیز میشود.
- حریم خصوصی و امنیت دادهها: حفاظت از اطلاعات شخصی و بهویژه دادههای حساس سلامت زندانیان از اهمیت بالایی برخوردار است. باید شفافیت کامل در مورد نحوه جمعآوری، استفاده و ذخیرهسازی دادهها، به خصوص در سیستمهای مبتنی بر هوش مصنوعی و کلان دادهها، وجود داشته باشد. اقدامات امنیت سایبری قوی برای جلوگیری از دسترسی غیرمجاز و نقض دادهها ضروری است. شرکت Acivilate با پلتفرم Pokket℠ خود بر رعایت امنیت و استانداردهای انطباقی تأکید ویژهای دارد.
- برابری دسترسی و عدم تبعیض (شکاف دیجیتال): باید اطمینان حاصل شود که فناوریهای بازپروری دیجیتال به طور عادلانه در دسترس تمامی زندانیان، از جمله گروههای آسیبپذیر مانند زنان، افراد دارای معلولیت، و اقلیتهای قومی و زبانی قرار میگیرد و منجر به تقویت سوگیریهای موجود یا ایجاد تبعیضهای جدید نمیشود. رسیدگی به نابرابریها در سطح سواد و شایستگی دیجیتال نیز بسیار مهم است.
- اصل عادیسازی (Normality): استفاده از منابع دیجیتال باید تا حد امکان منعکسکننده زندگی روزمره در خارج از زندان باشد تا به زندانیان کمک کند مهارتهای لازم برای زندگی در جامعه دیجیتال را کسب کرده و احساس خودمختاری و مسئولیتپذیری بیشتری داشته باشند.
- تناسب (Proportionality): جمعآوری، نگهداری و استفاده از دادههای مربوط به فعالیتهای بازپروری و همچنین هرگونه محدودیت در دسترسی به فناوری باید متناسب با هدف مورد نظر و سطح ریسک موجود باشد و نباید منجر به افزایش آسیبهای ناشی از حبس شود.
- عاملیت و توانمندسازی (Agency and Empowerment): در حالی که خدمات دیجیتال میتوانند مزایای زیادی داشته باشند، باید مراقب بود که منجر به محدود شدن انتخاب و عاملیت فردی زندانیان نشوند. هدف باید ترویج خودمختاری و تشویق افراد به پذیرش مسئولیت در فرآیند بازسازی و بهبودی خود باشد.
- سوگیری الگوریتمی: با افزایش استفاده از هوش مصنوعی و کلان دادهها در تصمیمگیریهای مربوط به طبقهبندی، ارزیابی ریسک، و تخصیص برنامههای بازپروری، خطر سوگیری الگوریتمی و نتایج ناعادلانه باید به طور جدی مورد توجه قرار گیرد.
- سواد دیجیتال: ارتقاء سطح سواد دیجیتال هم برای کارکنان زندان و هم برای زندانیان، یک پیشنیاز اساسی برای استفاده مؤثر، ایمن و مسئولانه از فناوریهای بازپروری دیجیتال است.
یک تنش اساسی بین اهداف اعلامشده توانمندسازی و عاملیت برای زندانیان از طریق ابزارهای دیجیتال و قابلیتهای ذاتی کنترل و نظارت همان فناوریها، به ویژه در یک زمینه کیفری، وجود دارد. این امر نیازمند هوشیاری مداوم و نظارت اخلاقی قوی است تا اطمینان حاصل شود که “بازپروری” به بهانهای برای کنترل دیجیتال فراگیرتر تبدیل نمیشود. ماهیت سختافزار امن و پلتفرمهای مدیریتشده به طور ضمنی سطحی از کنترل را نشان میدهد.
ارزیابی اثربخشی و تأثیر
سنجش اثربخشی و تأثیر برنامههای بازپروری دیجیتال برای توجیه سرمایهگذاریها، بهبود مستمر برنامهها و اطمینان از دستیابی به اهداف مورد نظر، حیاتی است. تأکید بر شیوههای مبتنی بر شواهد و ارزیابی نتایج در بسیاری از گزارشها و ابتکارات این حوزه مشهود است.
با این حال، ارزیابی تأثیر این برنامهها با چالشهایی همراه است. نیاز به مطالعات مستقل، دقیق و با روششناسی علمی قوی، مانند کارآزماییهای کنترلشده تصادفی، برای سنجش تأثیر واقعی این مداخلات بر کاهش تکرار جرم و سایر پیامدهای مثبت، احساس میشود. مطالعه در حال انجام توسط RTI International در مورد اثربخشی ابزار Pokket نمونهای از چنین رویکردی است.
برخی از شرکتها و سازمانها گزارشهای تأثیرگذاری یا مطالعات موردی از موفقیتهای خود منتشر میکنند. به عنوان مثال، Edovo گزارشهای تأثیر سالانه ارائه میدهد، شرکت Orijin ادعاهایی مبنی بر کاهش قابل توجه تکرار جرم و افزایش نرخ قبولی در آزمونهای استاندارد در میان کاربران خود مطرح کرده است و Transfr نتایج مثبتی از یک مطالعه آزمایشی در مورد آموزش با VR گزارش داده است. گزارشهای JFF نیز به تحقیقات کلیتری اشاره دارند که نشان میدهد آموزش عمومی و حرفهای در زندانها به طور کلی با کاهش تکرار جرم و بهبود فرصتهای شغلی مرتبط است.
حوزه بازپروری دیجیتال زندانیان در حال حاضر در مرحلهای قرار دارد که ادعاهای اثربخشی، به ویژه در مورد کاهش تکرار جرم توسط محصولات تجاری خاص، اغلب از در دسترس بودن شواهد مستقل، دقیق و بازبینیشده توسط همتایان پیشی میگیرد. فشار برای شیوههای “مبتنی بر شواهد” حیاتی است اما هنوز به طور جهانی برآورده نشده است. در حالی که شرکتهایی مانند Orijin و Transfr نتایج مثبتی را ارائه میدهند و Edovo گزارشهای تأثیرگذاری منتشر میکند، استاندارد طلایی کارآزماییهای کنترلشده تصادفی مستقل یا متاآنالیزهای جامع که به طور خاص تأثیر بلندمدت این پلتفرمهای تجاری را بر تکرار جرم ارزیابی کنند، هنوز در حال توسعه است. مطالعه با بودجه NIJ در مورد Pokket نمونهای از نوع ارزیابی دقیقی است که به طور گستردهتری مورد نیاز است. این نشاندهنده یک منحنی بلوغ است که در آن پذیرش گسترده ممکن است کمی جلوتر از یک پایگاه شواهد مستقل و قوی برای همه مداخلات خاص اتفاق بیفتد.