مقدمهای بر بازپروری دیجیتال در بخش عدالت کیفری
بازپروری دیجیتال به معنای کاربرد فناوریهای دیجیتال برای ارائه خدمات بازپروری یا حمایت از افرادی است که در برنامههای بازپروری مشارکت دارند، بهویژه در چارچوب زندان یا برای افرادی که در حال انتقال از زندان به جامعه هستند. هدف از این رویکرد، تجهیز افراد به مهارتهای شغلی و زندگی، رسیدگی به علل ارتکاب جرم (مانند سوءمصرف مواد مخدر) و تقویت سواد دیجیتال برای ادغام موفق در جامعه است. گزارش مؤسسه تحقیقات بینمنطقهای سازمان ملل متحد در امور جرم و عدالت (UNICRI) تأکید میکند که این امر باید «اخلاقی، مبتنی بر اصول اخلاقی و حقوق بشری» باشد. این تعریف بسیار حائز اهمیت است زیرا بازپروری دیجیتال را نه صرفاً ورود فناوری به زندانها، بلکه راهبردی هدفمند و همسو با اهداف بازپروری و الزامات اخلاقی معرفی میکند. این مفهوم خود را از مفاهیم گستردهتری مانند «توانبخشی از راه دور» که طیف وسیعتری از خدمات بهداشتی از راه دور را پوشش میدهد، یا «تابآوری دیجیتال» که به انطباق با اختلالات دیجیتال مربوط میشود، متمایز میسازد. تمرکز خاص بر زندان، چالشهای منحصربهفردی را در ارتباط با امنیت، کنترل و وضعیت آسیبپذیر زندانیان به همراه دارد.
پروژه بازپروری دیجیتال UNICRI به بررسی این موضوع میپردازد که چگونه فناوریهای نوآورانه میتوانند برنامههای بازپروری را در مراکز اصلاحی تقویت کنند و از کشورهای عضو در توسعه راهبردهای مسئولانه و منطبق با حقوق بشر حمایت میکند. این پروژه با ترویج حاکمیت قانون، دسترسی به عدالت و بهرهگیری از فناوری برای مقابله با جرم همسو است و بر قوانین نلسون ماندلا در مورد آموزش و حرفهآموزی برای ادغام مجدد تأکید دارد. این امر نشاندهنده انگیزه سیاستگذاری بینالمللی و حمایت نهادی برای بررسی و اجرای بازپروری دیجیتال است که آن را در چارچوبهای حقوق بشری و استانداردهای اصلاحی تثبیتشده قرار میدهد.
لازم است میان مداخلات دیجیتال عمومی و بازپروری دیجیتال تمایز قائل شد. در حالی که ابزارهایی مانند «پابند الکترونیکی» دیجیتال هستند، کارکرد اصلی آنها اغلب نظارت و کنترل است تا بازپروری مستقیم، اگرچه میتوانند اجرای احکام مبتنی بر جامعه را که به ادغام مجدد کمک میکند، تسهیل نمایند. این گزارش بر فناوریهایی با هدف بازپروری روشنتر تمرکز خواهد کرد. تمایز میان فناوریهای نظارتی/کنترلی و فناوریهای بازپروری فعال بسیار مهم است. اگرچه نظارت الکترونیکی میتواند بخشی از یک راهبرد گستردهتر ادغام مجدد باشد، هدف اصلی آن همیشه به همان شکلی که نرمافزارهای آموزشی یا واقعیت مجازی درمانی بازپرورانه هستند، نیست.
یکی از جنبههای بنیادین در تعریف بازپروری دیجیتال، اذعان به «ماهیت دوگانه» فناوری در محیطهای اصلاحی است. ابزارهای دیجیتال در زندانها ذاتاً پتانسیل دوگانهای دارند: توانمندسازی و بازپروری، یا گسترش کنترل و نظارت. تأکید شدید تعریف UNICRI بر «اخلاقی، مبتنی بر اصول اخلاقی و حقوق بشری»، اعتراف مستقیمی به این تنش است. زندانها محیطهایی با عدم توازن قدرت قابل توجهی هستند و فناوری میتواند پویاییهای قدرت موجود را تقویت کند. بدون چارچوبهای اخلاقی صریح، ابزارهای دیجیتالی که برای بازپروری در نظر گرفته شدهاند (مانند پلتفرمهای یادگیری) میتوانند برای نظارت بیشتر بر رفتار زندانیان، افکار (اگر هوش مصنوعی ورودی متن را تجزیه و تحلیل کند)، یا ارتباطات مورد استفاده قرار گیرند و بهطور بالقوه مشارکت واقعی را تضعیف کنند. برعکس، اگر این ابزارها با تمرکز بر عاملیت و حریم خصوصی زندانیان طراحی و اجرا شوند، میتوانند مهارتها و استقلال را تقویت کنند. بنابراین، خود تعریف باید این پادمانها را برای هدایت توسعه و جلوگیری از پیامدهای منفی در خود جای دهد.
علاوه بر این، گنجاندن این نکته در تعریف که «مهارتهای دیجیتال جزء جداییناپذیر عضویت کامل در جامعه است»، سواد دیجیتال را از یک «مهارت» صرف به پیشنیازی برای شمول اجتماعی پس از آزادی ارتقا میدهد. این بدان معناست که ممانعت از دسترسی به توسعه مهارتهای دیجیتال در زندان میتواند بهعنوان یک مانع سیستمی برای ادغام مجدد موفق تلقی شود. جامعه مدرن بهطور فزایندهای دیجیتالی شده است (تقاضای کار، بانکداری، ارتباطات اجتماعی، دسترسی به خدمات). زندانیان سابق در حال حاضر با موانع قابل توجهی برای ادغام مجدد مواجه هستند (انگ، کمبود اشتغال). فقدان سواد دیجیتال، یک نقطه ضعف قابل توجه دیگر به این موارد اضافه میکند و نوعی «مجازات دیجیتال» ایجاد میکند که فراتر از دوره محکومیت ادامه مییابد. بنابراین، ارائه سواد دیجیتال نه تنها مفید، بلکه مسلماً برای انجام وظیفه بازپروری نظامهای اصلاحی و تضمین فرصتی عادلانه برای ادغام مجدد ضروری است. این امر به اصل «عادیسازی» که بعداً در مورد بحث قرار میگیرد، مرتبط است.
چشمانداز در حال تحول: اَشکال و روشهای بازپروری دیجیتال در زندانها
بازپروری دیجیتال در زندانها به چهار شکل اصلی ظهور مییابد:
- یادگیری و آموزش حرفهای مبتنی بر رایانه: شامل تمام اشکال آموزش ارائهشده به زندانیان، از سوادآموزی پایه و حساب تا برنامههای تحصیلات عالی، و همچنین آموزشهایی که برای تجهیز زندانیان به مهارتهای شغلی طراحی شده و بهطور بالقوه منجر به کسب مدارک میشود. یادگیری دیجیتال همچنین میتواند برای کارکنان زندان ارائه شود.
- مداخلات درمانی و تغییر رفتار مبتنی بر رایانه: این گروه شامل مداخلات فردی و گروهی برای ارزیابی، درمان یا حمایت از مشکلات سلامت روان، سوءمصرف الکل و مواد مخدر، و جرائم خشونتآمیز است.
- ادغام مجدد دیجیتال: اینها برنامههای کاربردی دیجیتالی هستند که از زندانیان در هنگام ورود مجدد به جامعه پس از گذراندن دوران محکومیت حمایت میکنند. این شامل ابزارهای نظارت و پایش، منابع اطلاعاتی، ابزارهایی برای دسترسی به خدمات اجتماعی، و برنامههای کاربردی برای حمایت مستمر از بهبودی است.
- کانالهای ارتباطی دیجیتال: این فناوریها از تعاملات نوشتاری یا کلامی بین زندانیان، متخصصان و اعضای خانواده پشتیبانی میکنند، از جمله ایمیل، پیامرسانی، تلفن و پلتفرمهای ویدئو کنفرانس فردبهفرد.
این اَشکال از طریق شبکههای خدمات دیجیتال در زندانها تسهیل میشوند که میتوانند کیوسکهای ثابت، تبلتهای داخل سلول، فضاهای مشترک زندان، یا لپتاپها/تبلتهای قابل حمل با اتصالات بیسیم به شبکه زندان باشند. این شبکهها به زندانیان امکان میدهند به منابع داخلی بهصورت «خود-یاری» دسترسی پیدا کرده و خدمات بازپروری مختلفی را دریافت کنند. این طبقهبندی چارچوب روشنی برای درک کاربردهای متنوع فناوری دیجیتال در بازپروری فراهم میکند. این طبقهبندی فراتر از یک دیدگاه واحد حرکت کرده و رویکردی چندوجهی را نشان میدهد که نیازهای مختلف از آموزش گرفته تا درمان و تماس با خانواده را هدف قرار میدهد. تنوع در سازوکارهای ارائه نیز به سطوح مختلف اعتماد، ملاحظات امنیتی و در دسترس بودن منابع در نظامهای اصلاحی اشاره دارد.
فناوریهای خاصی که در این زمینه مطرح شدهاند، شامل رویکردهای مبتنی بر وب، برنامههای تلفن همراه، حسگرها و واقعیت مجازی (VR) هستند که بسیاری از آنها در مطالعات موردی کاربرد یافته و بیشتر توضیح داده شدهاند. هوش مصنوعی (AI) نیز برای حمایت از سلامت روان و برنامههای شخصیسازیشده در حال ظهور است. ذکر این فناوریها گستردگی ابزارهای موجود را نشان میدهد. برای مثال، VR فرصتهای یادگیری همهجانبه و ایجاد همدلی را فراهم میکند که روشهای سنتی بهراحتی نمیتوانند آن را تکرار کنند. پتانسیل هوش مصنوعی برای شخصیسازی میتواند مداخلات را متناسب با نیازهای جرمشناختی فردی و سبکهای یادگیری تنظیم کند.
یکی از نکات قابل تأمل در این زمینه، دوراهی «عادیسازی» در برابر «استثناگرایی» در دسترسی به فناوری است. اَشکال بازپروری دیجیتال، بهویژه کانالهای ارتباطی و پلتفرمهای خود-خدمت، به سمت عادیسازی محیط زندان حرکت میکنند تا جامعه بیرونی را بهتر منعکس کنند. با این حال، محدودیتهای امنیتی ذاتی در زندانها نوعی «استثناگرایی» ایجاد میکند که میتواند اثربخشی یا دامنه واقعی این تلاشهای عادیسازی را محدود کند. اصل «عادیسازی» از منابع دیجیتالی مشابه آنچه در خارج از زندان وجود دارد، حمایت میکند. دسترسی به ایمیل، یادگیری آنلاین یا رزرو خدمات تعاملات دیجیتالی دنیای واقعی را تقلید میکند. اما امنیت زندان مستلزم فایروالها، لیستهای سفید و نظارت است که برای دسترسی عمومی به اینترنت معمول نیست. این امر یک محیط دیجیتالی کنترلشده و تا حدی مصنوعی ایجاد میکند. اگرچه این وضعیت بهتر از عدم دسترسی است، اما ممکن است افراد را بهطور کامل برای پیچیدگیها و خطرات اینترنت باز آماده نکند. چالش در ایجاد تعادل میان عادیسازی واقعی و نیازهای امنیتی اجتنابناپذیر نهفته است که بر کیفیت سواد دیجیتال و آمادگی بهدستآمده تأثیر میگذارد.

همچنین، این خطر وجود دارد که بازپروری دیجیتال، علیرغم هدف کاهش نابرابری، بهطور ناخواسته نابرابریهای جدیدی را در میان جمعیت زندانیان ایجاد کند، اگر دسترسی به اَشکال و سازوکارهای ارائه مختلف عادلانه نباشد (مثلاً برخی زندانیان تبلتهای داخل سلول دریافت کنند در حالی که دیگران فقط به کیوسک دسترسی دارند، یا سطوح مختلف سواد دیجیتال بر مشارکت تأثیر بگذارد). اصل «برابری و انصاف» بهعنوان یک اصل اخلاقی، نسبت به تشدید نابرابریها از طریق دسترسی نابرابر هشدار میدهد. اَشکال مختلف بازپروری دیجیتال (مانند درمان پیشرفته با VR در مقابل سوادآموزی پایه رایانهای) به سطوح مختلفی از زیرساختهای فناورانه و مهارت کاربر نیاز دارند. اگر تخصیص منابع برای این فناوریها در یک نظام زندان (یا حتی در یک زندان واحد) نابرابر باشد، یا اگر برخی زندانیان فاقد مهارتهای پایهای برای استفاده از ابزارهای پیشرفتهتر باشند، آنگاه افرادی که از قبل محروم بودهاند ممکن است بیشتر عقب بمانند. شکافهای مهارت دیجیتال را بهعنوان موانع برجسته میکند. این میتواند به این معنا باشد که افرادی که بیشترین نیاز را به بازپروری یا انواع خاصی از آن دارند، ممکن است بهطور مساوی از آن بهرهمند نشوند.
شکل بازپروری دیجیتال | شرح | فناوریهای کلیدی مورد استفاده (مثال) | اهداف اصلی بازپروری | نمونههای گویا |
یادگیری و آموزش حرفهای مبتنی بر رایانه | ارائه آموزش از سطح پایه تا عالی، مهارتهای شغلی و مدارک تحصیلی برای زندانیان و کارکنان. | سیستمهای مدیریت یادگیری (LMS)، نرمافزارهای آموزشی، شبیهسازهای حرفهای، VR/AR برای آموزش. | افزایش دانش، کسب مهارتهای شغلی، بهبود قابلیت استخدام پس از آزادی، کاهش نرخ تکرار جرم. | مطالعه موردی (فنلاند)، مطالعه موردی (نیو ساوت ولز)، مطالعه موردی (انگلستان و ولز)، مطالعه موردی (تایلند) |
مداخلات درمانی و تغییر رفتار مبتنی بر رایانه | مداخلات فردی و گروهی برای سلامت روان، سوءمصرف مواد، و رفتار مجرمانه. | نرمافزارهای درمانی شناختی-رفتاری (CAT)، برنامههای مبتنی بر واقعیت مجازی (VR) برای همدلی و تغییر رفتار، ابزارهای ارزیابی دیجیتال. | بهبود سلامت روان، کاهش سوءمصرف مواد، تغییر الگوهای فکری و رفتاری مجرمانه، افزایش همدلی. | مطالعه موردی (BFO انگلستان و آمریکا)، مطالعه موردی (VR اسپانیا) |
ادغام مجدد دیجیتال | حمایت از زندانیان در فرآیند بازگشت به جامعه. | اپلیکیشنهای موبایل، پلتفرمهای اطلاعاتی، ابزارهای نظارت الکترونیکی (در صورت ترکیب با حمایت)، پورتالهای دسترسی به خدمات اجتماعی. | تسهیل انتقال به جامعه، دسترسی به منابع (مسکن، اشتغال، بهداشت)، حفظ ارتباط با شبکههای حمایتی، کاهش تکرار جرم. | مطالعه موردی (اپلیکیشن ایرلند شمالی)، مطالعه موردی (راهنمای هاردمن انگلستان) |
کانالهای ارتباطی دیجیتال | تسهیل تعاملات میان زندانیان، متخصصان و خانوادهها. | ایمیل، پیامرسانی امن، تلفن، ویدئو کنفرانس. | حفظ و تقویت روابط خانوادگی، بهبود ارتباط با تیم بازپروری، کاهش انزوای اجتماعی. | مطالعه موردی (فنلاند)، مطالعه موردی (نیو ساوت ولز)، مطالعه موردی (آرژانتین)، مطالعه موردی (استرالیا) |
طبقهبندی مداخلات بازپروری دیجیتال در محیطهای اصلاحی